برخی میگویند «دلخوش» است یا «بیکار» که این چنین وقتش را صرف تمیزی محله یا آموزش به دیگران میکند. آری او دلخوش است، اما بیکار نه. دل منصوره فرامرزی با کار و تلاش برای مردم خوش میشود.
او زندگی را فرصتی میداند که تنها یکبار در اختیار آدمها گذاشته میشود؛ به همین دلیل تصمیم گرفته تا وقتی زنده است، آن را در خدمت به مردم و جامعه بگذراند. بر همین اساس نیز مهربانی و خدمت به مردم و همسایهها دلخوشیهای او در زندگی شده است. او هرآنچه در زندگی آموخته است، بدون تنگنظری در اختیار دیگران قرار میدهد و با همین کار توانسته است زمینه کارآفرینی را در بسیاری از محلات منطقه فراهم کند.
منصوره فرامرزی که در سال ۱۳۳۷ پا به دنیا گذاشته، از دلخوشیهای این روزهای زندگیاش میگوید: «هرکس در زندگی اهداف و امیالی دارد و برای رسیدن به آنها تلاش میکند. از وقتی که خودم را شناختم، کار، تلاش و خدمت به مردم و جامعه را انتخاب کردم.
معتقدم، چون عضوی از این جامعه هستم و از امکانات آن بهره میبرم، وظیفه دارم به جامعه و مردم خدمت کنم. بهطور ژنتیکی دوست دارم مفید باشم و مشکلات جامعهام را برطرف کنم. نمیتوانم بیکار و بیتوجه باشم. از خدمت کردن به دیگران لذت میبرم و احساس آرامش میکنم.
اینکه محله تمیز باشد، بچهها چه زمانی در کوچه بازی کنند، فضای سبز محله چطور باشد و... دغدغههایی است که خودم را موظف به پیگیری و رسیدگی به آنها میدانم. بعضی همسایهها مخالف این پیگیریها هستند و گاهیوقتها بهطعنه میگویند: تو یا دل خوشی داری یا بیکاری؛ به همین دلیل این کارها را انجام میدهی.
من به آنها میگویم: خدمت به محله و برطرف کردن مشکلات آن وظیفه همه ماست و فقط وظیفه شهرداری نیست. خداوند نعمتهایی را آفریده و شهرداری با فضاسازی، زیباسازی و نگهداری، این نعمتهای زیبا را در اختیار ما قرار داده است. ما هم وظیفه داریم درکنار استفاده از این نعمتها و امکانات، از آنها حفاظت و مراقبت کنیم.»
فرامرزی که متوجه میشود توصیه کردن بهتنهایی جواب نمیدهد، وارد فاز اجرا شده است و با جمعآوری زبالههای محله، درس بزرگی به اهالی میدهد. با تلاشهای او حالا کوچه شهیدخسروی، عنبران ۶ تبدیل به یکی از کوچههای تمیز محله شده است؛ «روزهای اولی که به این محله آمدیم، متوجه شدم همسایهها توجه زیادی به تمیزی محله و تحویل بهموقع زبالهها ندارند و با وجودی که شهرداری سطل زباله بزرگی در نزدیکی مجتمعها قرار داده است، آشغالهای خود را در داخل سطل نمیاندازند، حتی برخی همسایهها پلاستیک زباله خود را از پنجره به داخل زمین باز جلوی مجتمع پرتاب میکردند.
من که از دیدن این صحنهها خیلی ناراحت شده بودم، به دیدارشان رفتم و درباره اهمیت جمعآوری زباله و تاثیر آن در جلوگیری از بروز بیماری سالک توضیح دادم، اما آنها توجهی نکردند و کار خود را ادامه دادند، بنابراین خودم شروع به جمعآوری زبالههای محله کردم.
هر روز صبح کیسههای زباله را از دم خانه همسایهها برمیداشتم و در سطل زباله میانداختم. این کار را برای سه ماه ادامه دادم، تا اینکه سرانجام همسایهها متوجه اشتباه خود شدند و حالا همگی زبالههایشان را داخل سطل میریزند یا به ماموران جمعآوری زباله تحویل میدهند.
بعد از این ماجرا و آشنایی نسبی با همسایهها، چند جلسه خانگی برای اهالی تشکیل دادم و برای زیباتر شدن محله از همسایهها خواستم باغچههای جلوی در خانهشان را گلکاری کنند، حتی به آنها گفتم: شما خاک باغچه را آماده کنید، من نهال و گل و گیاه در اختیارتان قرار میدهم؛ البته باز هم آنها چندان توجه نکردند، با این وجود من ناامید نشدم و در هر فرصتی که پیدا میکردم، از همسایهها میخواستم ضمن استفاده از نعمتها و امکانات محله، اطلاعات خود را نیز افزایش دهند، حتی زمانی که با خانمهای همسایه برای گردش به پارک محله میرفتیم، درباره ویژگیها و خواص گلها و گیاهان پارک توضیح میدادم.
برخی خانمهای همسایه تحت تاثیر همین اطلاعات، ارتباط بهتری با طبیعت برقرار کردند و اجازه نمیدادند که فرزندانشان به گلها و درختان آسیب برسانند. تعدادی نیز به پرورش گلهای آپارتمانی روآوردند و از تاثیر مثبت گلها بر زندگی احساس رضایت میکردند.
درکل من در هرکجای شهر شاهد خلاف و خسارت زدن به اموال عمومی باشم، بیتوجه عبور نمیکنم و بر خود واجب میدانم که تذکرات لازم را به فرد خاطی بدهم. یک روز که در مسیر آمدن به خانه بودم، متوجه پارک خودرویی شدم که روغنریزی داشت.
بلافاصله به سراغ صاحب خودرو رفتم و به او گفتم: شما میدانید با ریختن این روغن علاوه بر شکسته و پوسته شدن آسفالت، گردوخاک نشستهشده بر روی آن بهصورت لکه چرکی سیاه درآمده و هرگز پاک نخواهد شد و باقی ماندن این لکه علاوه بر نمای زشتی که به خیابان میدهد، تلاش رفتگران را برای تمیزی محله بی فایده میکند، همچنین به بیتالمال و اموال عمومی خسارت میزند؟ صاحب خودرو که با شنیدن حرفهای من خیلی تعجبکرده بود، ابتدا ناراحت شد، اما بعد از چندبار تذکر، بالاخره خودروی خود را تعمیر کرد.»
فرامرزی کار و تلاش را یکی از راههای موفقیت در زندگی میداند و معتقد است که با تلاش و اراده قوی میتوان به هر آرزویی دست یافت. با همین اعتقاد است که او ادامه تحصیل میدهد و بعد از ۲۶ سال موفق به گرفتن دیپلم میشود؛ «بهطورکلی از همان دوران کودکی علاقه زیادی به تلاش و پیشرفت داشتم و با نمرات عالی موفق به گرفتن مدرک ششم ابتدایی شدم.
بعد از آن بهعنوان کمکبهیار در بیمارستان استخدام شدم. در کنار آن در کلاسهای آموزش ماشیننویسی شرکت کردم و گواهینامه ماشیننویسی گرفتم. بهدنبال آن مسئولیت تایپ جوابهای آزمایشگاهی به من واگذار شد. در همین زمان یکی از دوستانم از من خواست که، چون علاقه و استعداد دارم، ادامه تحصیل بدهم.
من هم موضوع را با پدرم مطرح کردم، اما او با این کار مخالفت کرد و به من گفت: همین که سر کار میروی، زیادی است. فردا میخواهی ازدواج کنی، درس به چه دردت میخورد؟ کمی بعد از این ماجرا با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردم.
بعد از آن هم خانهداری و بزرگ کردن هفت بچه تمام وقتم را پر کرد، اما عشق و علاقه من به درس و ادامه تحصیل ادامه داشت، تاجاییکه هرشب خواب درس و مدرسه را میدیدم، اما صبح که بیدار میشدم، میفهمیدم که خواب و رویایی بیش نبوده است.
من ناامید نبودم و منتظر فرصتی بودم تا تحصیلم را ادامه بدهم. سرانجام این فرصت بهدست آمد و بعد از آنکه تحصیلات آخرین فرزندم (پسر کوچکم) به پایان رسید و من مطمئن شدم که او میتواند از خودش مراقبت کند، موضوع را با همسرم مطرح کردم و به او گفتم: تو میدانی که بزرگترین آرزوی من درس خواندن و ادامه تحصیل است، اجازه بده درسم را ادامه بدهم. شوهرم با کمال میل با این امر موافقت کرد.
در آن زمان طرح جامع آموزش اجرا میشد و من در مدت یک سال موفق شدم مدرک سوم راهنمایی را با معدل ۱۶ بگیرم. بعد از آن نیز با ثبتنام در دبیرستان ایثارگران، موفق به گرفتن دیپلم صنایعغذایی شدم. اگر حمایتهای همسرم نبود، من هرگز موفق به گرفتن دیپلم نمیشدم.
او هر روز صبح با خودروی شخصی، من را به دبیرستان میبرد و به کارهای خانه (پختوپز، لباسشویی و...) رسیدگی میکرد. هنگامی که در سال ۱۳۹۰ دیپلم گرفتم، همسرم خیلی خوشحال شد و یک دستگاه خودروی پراید به من
هدیه داد.»
بعد از گرفتن دیپلم، خودم را برای شرکت در کنکور و ادامه تحصیل آماده میکردم، ولی حادثهای تلخ، مانع ادامه تحصیلم شد. همسرم تصادف سختی کرد و یکی از پاهایش را از دست داد. روحیهاش خیلی بههم ریخته بود. حالا وظیفه من بود که او را یاری کنم.
درس و کنکور را کنار گذاشتم و به مراقبت و پرستاری از او پرداختم. او که من را همیشه در کنار خودش میدید، خیلی زود روحیهاش را بازیافت و زندگی عادی را شروع کرد. خیالم که از این بابت راحت شد، با خودم فکر کردم حالا که درس خواندهام، بهتر است که از آن استفاده کنم.
یک روز پسرم یک شیشه دوغ کفیر خریده بود و به خانه آورد. من با کنجکاوی توضیحات روی بطری را خواندم و متوجه شدم دوغ کفیر دارای خاصیتهای زیادی است، اما نوع بازاری آن نمک زیادی دارد. در همین زمان ایده تولید خانگی دوغ کفیر به ذهنم رسید.
برای آشنایی بیشتر از دخترم خواستم طزر تهیه دوغ کفیر را از اینترنت برایم تهیه کند. بعد از مطالعه، متوجه شدم که این کاری نو و تازه است و، چون تحصیلات من نیز در زمینه موادغذایی بود، اطمینان داشتم که در این راه موفق خواهم شد. با همین اطلاعات، کار تولید را بهصورت عملی شروع کردم. از طریق یکی از دوستان مقداری قارچ کفیر تهیه کردم و طبق دستورالعمل و آموزشهای موجود، کار تولید دوغ کفیر را در خانه آغاز کردم.
درحقیقت کفیر یکی از فراوردههای قدیمی شیر است که سرمنشأ آن را به سرزمین قفقاز نسبت دادهاند. کفیر یک نوشیدنی طبیعی و گازدار و فراوردهای حاصل از تخمیر شیر است. برای تهیه دوغ کفیر، یک لیتر شیر را در داخل ظرفی شیشهای یا پلاستیکی میریزیم.
ظروف مورد استفاده حتما باید شیشهای یا پلاستیکی باشد. از وسایل فلزی نباید استفاده کرد؛ چون باعث خراب شدن دوغ کفیر میشود. بعد از ریختن شیر، ۴۰ گرم قارچ کفیر را نیز به شیر اضافه میکنیم و ظرف را در محیطی تاریک قرار میدهیم.
بعد از ۱۲ ساعت بهسراغ ظرف رفته و چندبار مایع داخل آن را تکان میدهیم و دوباره در همان محیط تاریک قرار میدهیم. بعد از ۱۸ ساعت ظرف را بیرون آورده و با استفاده از صافی، دوغ را از قارچ کفیر جدا میکنیم. بعد از آن، دوغ کفیر آماده خوردن است.
درحقیقت کفیر یکی از فراوردههای قدیمی شیر است که سرمنشأ آن را به سرزمین قفقاز نسبت دادهاند
کسانی که میخواهند دوغی ترشتر و گازدارتر داشته باشند، میتوانند زمان نگهداری را بین ۲۴ تا ۳۰ ساعت افزایش دهند. تهیه این دوغ بدون هیچ نوع افزودنی انجام میشود و براساس تجربه چندساله من، نوع خانگی آن از انواع کارخانهای که معمولا دارای افزودنیهای زیادی است، بهتر و ماندگارتر و خوشمزهتر است و تهیه آن در خانه آسان و از لحاظ مالی بهصرفهتر است.
دوغ کفیر دارای ویژگیهای درمانی و آرامشدهندگی فراوانی است و مصرف روزانه آن برای هضم بهتر غذا بسیار مفید است، همچنین برای کسانی که به لاکتوز موجود در شیر حساسیت دارند، توصیه میشود. دوغ کفیر همچنین برای تمدد اعصاب، جلوگیری از استرس و بیخوابی مفید است و بهدلیل داشتن مواد مغذی تاثیر زیادی در جلوگیری از پوکی استخوان دارد. کفیر همچنین کاهنده فشار خون، برطرفکننده دیابت و افزاینده شادابی و زیبایی پوست است.
چند ماه بعد از تولید دوغ کفیر موفقیتهای خوبی بهدست آوردم و مشتریهای زیادی از تهران و شهرستانهای نیشابور و قوچان برای آموزش و تولید دوغ کفیر به من مراجعه کردند. من نیز تمام تجربیات و اطلاعات خودم را در اختیار آنها گذاشتم.
در حالحاضر یک شبکه ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفری در تولید قارچ کفیر و خریدوفروش آن با من همکاری میکنند. در آخرین اقدام نیز با همکاری شهرداری، آموزش رایگان (تهیه قارچ و دوغ کفیر) به خانوادههای ضعیف و کمدرآمد را برای کارآفرینی و کسب درآمد اجرا کردهایم.
اولین دوره این کلاسها در محله اکبرآباد برگزار شد. در آن جلسه، ۲۵ نفر از اهالی خواستار تولید دوغ کفیر شدند. بعد از آن کلاسهایی در محله فردوسی و امیریه برگزار شد. برخی میگویند در قبال ارائه اطلاعاتم هزینهای دریافت کنم، اما من این کار را برای کسب درآمد انجام نمیدهم؛ همین که بتوانم خدمتی به مردم و جامعهام بکنم و آنها دعای خیری در حقم بکنند، برای من کافی است.
* این گزارش پنجشنبه، ۱۰ دی ۹۴ در شماره ۱۲۹ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است